پنجره

سلام خوش آمدید

فرآیند مهمتر است یا استاندارد؟ ـــ توضیح اصطلاحات

يكشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۲:۴۴ ب.ظ

بیا یکبار اصطلاحات را با هم معنی کنیم.

ـ یکبار گفته می شود احساسات در این زمینه که مثلا من میخواهم یک عادتی رو در خودم ایجاد کنم یا یک عادتی رو ترک کنم و تا احساسم نسبت به بودن این عادت یا نبودنش در وجودم تغییر نکند خبری از تغییر در عملکرد بیرونی ام نخواهد بود:

من وقتی عادتم رو برای همیشه کنار میگذازم که این احساس نبودن این عادت در من همیشه زنده بماند
من وقتی همیشه مطالعه می کنم که این احساس مطالعه گر و بودن و اینکه من آدم کتابخونی هستم در من زنده بماند
من وقتی ...

سوال چطوری میشه این احساس همیشه در من زنده بماند؟

خصوص برای کسی که در ابتدای ترک یک عادت یا ایجاد یک عادت است؟

به هر حال زندگی پر از فراز و نشیب است. و یک روز ممکن است یاریگر تو و فردا بر علیه تو.
روزی که بر علیه من هست طبیعیه که نتونم برنامه ام رو پیگیری کنم. و وقتی نتونم برنامه ام رو پیگیری کنم و مثلا کتاب بخونم این احساس کتابخون بودن در من می میرد به خصوص که به قول استاد نژاد محمد من تنها هم نیستم و در این موقعیت شیطان و نفس و دنیا و هزار کوفت دیگر در تزریق و تلقین احساس کتاب خون نبودن و ثابت قدم نبودن دست به دست هم می دهند طوری که باور می کنم.

ـ یکبار گفته می شود انگیزه در این زمینه که میخواهم کاری انجام بدهم مثلا کتابی بخرم برای ایجاد عادت مطالعه یا برای رفتن به مدرسه و از ذاتیات انسان بودنم این است که برای حرکاتم از جمله این مثالهایی که زدم نیاز به انگیزه دارم تا انجامشان بدهم و به سمتشان بروم:

طبیعی هست برای اینکه کتابی رو بخرم یا کلاسی شرکت کنم یا ... باید انگیزه در من شکل بگیرد.
منظور از این انگیزه که در اینجا گفته می شود چیست؟
مثلا بدانم با خواندن این کتاب فلان مشکلم حل می شود.
مثلا بدانم شرکت در این کلاس فلان دردم را دوا می کند.

در اینجا باز هم هزار کوفت شیطان و دنیا مرا از انجام آن کار اگر خوب باشد باز می دارند و اگر بد باشد یاری می کنند.

ـ یکبار گفته می شود هدف در این زمینه که مثلا من میخواهم برای آینده زندگی خودم انتخاب هدف کنم که به چه سمتی بروم. مثلا من یک طلبه هستم و پیش رویم چندین راه وجود دارد.

ـ یکبار گفته می شود هدف در این زمینه که من میخواهم کتابی بخرم و کاری را شروع کنم و بررسی می کند که منظور و مقصود من از این کارها چه بوده است:

یک وقتی میخواهم بروم کتابی بخرم یا فلان عادتی را در خودم ایجاد کنم یا تصمیم می گیرم در کاری شرکت کنم از من پرسیده می شود حالا یا توس خودم یا دیگری که هدف تو از این کار چیست؟ یعنی به چه علتی می خواهی این کار رو انجام بدی؟ چرا رفتی در کلاس آموزش رایانه ثبت نام کردی؟ هدفت چیست؟

در ادبیات دین به آن نیت گفته می شود. یعنی نیت تو از این کار و کارهای دیگرت چه چیزی هست؟

ـ یکبار گفته می شود هدف در این زمینه که باید برای کارهایت برنامه بریزی. یعنی بدانی قدم بعدیت در این مسیر چیست. یعنی بیلان و نقشه داشته باشی:

یکی از ناحیه هایی که ما در آن ضربه می خوریم نداشتن یک نقشه کلی و طرح و برنامه است. هر کدام مان در گوشه و کنار و کنج عزلت خودمان کارهایی انجام می دهیم و برای خود برنامه هایی ریخته ایم. در حالی که غافل هستیم عین همین کار را چند خیابان آنطرف تر دوست من هم در حال انجام دادنش هست. و چون متفرق هستیم و طرح و برنامه نداریم گرفتاریم به موازی کاری، کندکاری، و دور خوردن. در حال که گروه و تجمع موجب بی نهایت برابر شدن استعدادها و امکانات و ظرفیت ها می شود. طرح و برنامه برای سازماندهی کردن و جهت دار کردن نیروها و انرژی و جلوگیری از هدر رفتن آنها . بجای اینکه جلوی کسی را که آدمها را داخل آب می اندازد بگیریم جنازه ها را از آب بیرون می کشیم. این همه نیرو می رویم تبلیغ تنها کاری که می کنیم دو تا سخنرانی و بس فعلا صحبتم این نیست که شاید تاثیر آنها بیشتر از هزار کار دیگر باشد و ما چه می دانیم کدام در نزد خدا مقبولتر افتاده و تاثیر بر قلوب دست خداوند است. صحبتم وظیفه و کاری است که بر عهده ی ما می باشد است.

ـ یکبار گفته می شود روحیه در این زمینه که تا روحیه مناسبی نداشته باشم نمی توانم کار کنم:

مثلا همان جلسه ای که در ابتدا من از لحاظ روحی به هم ریختم و هر چه کردم نشد دوباره متمرکز شوم و هر آنچه را که در حد توانم بر اساس آموخته هایم از دو کتاب خرده عادت ها و فرمول های برنامه ریزی برای ارائه آماده کرده بودم اصطلاحا پنبه شد و مطالب آن دو کتاب نتوانستند کمکم بیایند. (مگر بگوییم خوب کتاب را نخوانده ام و به همه ی آنها عمل نکردم و فقط قسمتی از آنها را گرفته بودم و الا در هر دو کتاب به اهمیت روحیه اشاره شده اما راهکار مناسبی و صحبتی برای درمان این قضیه نیامده است و باز مگر اینکه بگوییم این دو کتاب در مقام تصحیح و ساخت روحیه خوب و قوی نیستند).
و تا جلسه بعد که از لحاظ روحی به آرامشی به لطف خدا نرسیدم هیچ یک از آن فرمول ها به کارم نیامدند.

ـ یکبار هم گفته می شود هدف و انگیزه در این زمینه که خروجی کار ما چیست. یعنی این نشست و جلسه ای که ما برگزار می کنیم باید خروجی ای از آن بگیریم و محصولی داشته باشد که بسیار این محصول دادن فائده دارد:

مثلا دو صفحه کتاب می خوانم و همین دوصفحه را در سه خط خلاصه کنم و در قالب های مختلف رسانه که از دستم بر می آید به دیگران ارائه کنم مثلا در وبلاگم بگذارم. هدف من از جلسه و کتاب خوانده این که باشد برکات بسیاری نصیبم خواهد شد. انگیزه ام از حاضر شدن در جلسات هیئت تألیفیه این باشد که از بحثمان خروجی بگیرم. و همین طور که می بینیم وقتهایی که خروجی می گیریم انگیزه مان بیشتر و قوی تر می شود.

ـ یکبار هم گفته می شود هدف و انگیزه در این زمینه که اول هدف تو از تمام کارها چه جلسه چه مطالعه چه تحقیق چه خروجی، شناخت و حل و فصل مشکلات و مسئله های خودت باشد:

همان روایت معروف که معصوم علیه السلام می فرماید :« ...فلیبدأ بتأدیب نفسه...». که اگر این باشد همیشه در صحنه هستی و نیاز نیست کسی تو را از بیرون شارژ کند. که باز البته گفته می شود قسمتی از این خودشناسی و خودسازی در گرو ارائه به دیگران و کار با دیگران و کار گروهی است.( یعنی در گروِ معنی شماره قبل است)


 

 

 

 

هر یک از مواردِ زیر

جمله امام خمینی (رحمت الله علیه) که ما مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه 
میمون بودن انگیزه که در دو کتاب عادت های خرد و خرده عادت ها اشاره شده
مضر بودن تمرکز روی هدف که در کتاب خرده عادت ها آمده است
مضر بودن تمرکز روی هدف که در کتاب آنتونی رابینز آمده است
صحبت استاد پناهیان (و ختم الله حیاته بالشهادۀ) که فرآیند مهم است نه استاندارد

شامل کدامیک از معانی و اصطلاحات بالا می باشد؟
به کدامیک از معانی بالا می خورد؟
نافی کدامیک از معانی بالاست؟


 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.