پنجره

سلام خوش آمدید

ریشه ها

دوشنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۵۰ ق.ظ

واقعا چرا این وبلاگ رو درست کردم؟ به چی میخوام برسم؟

کسی بهم گفت برای خلاصی از دست هزار جور فکر و خیال باید برگردی به ریشه ها.

ناشده که هر چند وقت گیج و ماویج نشم:

- که اینجا قراره درباره چه موضوعی بنویسم؟

- آیا اسم وبلاگ منظور و مقصودم رو میرسونه ؟

گفتم مگه اصلا قرار بوده نوشتن اصل باشه که حالا مشخص کنی درباره چی بنویسی؟

نمیشه گفت متوجه نبودم اما دیدن زندگینامه نویسندگان، ناخودآگاه این علاقه و کشش رو در من بوجود آورده که تو هم باید یک نویسنده باشی. مثلا از اینکه از یک نوشتشون چقدر استقبال میشه یا فلان قدر نسخه چاپ میشه یا بعد این همه سال هنوز دربارشون فیلم میسازن و از اونها حرف میزنن سرخوشم میکنه.

اینقدر غرق این سرخوشیه میشم که یکبار هم از خودم نمیپرسم مگه قرار بوده تو رمان بنویسی؟(رمان نوشتن یا ننوشتن مسئلم نیست صحبتم بررسی اینه که از چه مسیر به داستان نویسی رسیدم.)

شاید باید هر روز، نه باید هر لحظه از خودم بپرسم :

● الان چرا میخوای بنویسی؟ 

برای اینکه فی المثل یک قطعه ادبی، داستانی،  رمان، حدیث نفسی خلق کنی؟

همین کافیه؟

این بازگشت به عوامل حرکتم مثل یک چراغ قوه ای میمونه که بندازی تو تاریکی محض، عِین همون پیش پام رو روشن کرد.

نظرات (۲)

  • عطاملک | قرارگاه سایبری
  • سلام

    روزه داریتون قبول و عیدتون مبارک

    ازتون دعوت می کنم جهت ارسال سریع و ساده مطالب و تصاویرتون از ویترین که فضایی بین وبلاگ و شبکه اجتماعی داره استفاده کنید

    با سپاس

     

    پاسخ:
    سلام
    خیلی ممنون.لطف کردین.
    از شما هم قبول باشه.
    چشم.
  • عطاملک | قرارگاه سایبری
  • سلام

    از حمایتتون سپاسگذارم

    موفق باشید

    پاسخ:
    سلام
    خواهش می کنم
    کاری نکردم

    ارسال نظر

    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.