داستان پسر بچه ای است که یک روز قبل از به دنیا امدن برادرش در حالی که پدر و مادر برای به دنیا آوردن خواهر کوچولو او به بیمارستان می روند و در حالیکه منتظر است تا عمه هلن که پدر به او سپرده به خانه ی آنها بیاید و از یواکیم کوچک مراقبت کند از باغچه ی خانه صدایی می شنود. بیرون می رود پسر بچه ای از درخت سیب داخل باغچ به عکس آویزان شده است.
او یک موجود فضایی است.
این کتاب در حقیقت شرح ملاقاتی است که بین این دو پسر بچه رخ می دهد. مدت این ملاقات بیشتر از دوازده ساعت و کمتر از یک شبانه روز است. شب هنگام با هم به اتاق یواکیم برای خواب می روند. اما صبح که یواکیم از خواب بیدار می شود دیگر اثری از میکا یا همان پسر بچه فضائی نمی بیند(البته ظاهرا سن و سال او کم است).
تمام این داستان و ماجراها را خود یواکیم وقتی مرد بزرگی شده است به جهت قولی که به نوه ی عمه خود داده که روزی برایت یک داستان قدیمی تعریف می کنم در قالب نامه ای برای او می نویسد. یعنی کل کتاب یک نامه است.
شاکله ی کتاب مانند شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری است.
نویسنده در قالب گفتگو و رابطه ای بین این دو پسر بچه یا در حقیقت یک موجود زمینی کوچولو و یک موجود فضائی کوچولو سوالات و مفاهیم اساسی و بنیادی را مطرح می کند و پاسخ می گوید به همان زبان قابل فهم برای نوجوان.
سوال از زبان پسر بچه زمینی ـ جواب از موجود فضائی
- ۰ نظر
- ۲۶ شهریور ۰۳ ، ۱۳:۵۱
